نامه شهید حجه الاسلام حسین علی عیسی پور به مادرشان
مادرجان، ما همین چند روزی حمله داریم و انشاء الله به همین زودی تمام عراقی ها را از سرزمین خودمان بیرون خواهیم کرد و اگر شهید شدم، مرا ببخش مادرجان و اگر سالم برگشتم باز هم خدا را شکر و می روم کربلا زیارت و بر می گردم شاید در این حمله شهید شوم و این آخرین نامه باشد.
انشاء الله در این حمله تمام عراقی ها را از بین می بریم، شما باید افتخار کنید که من در جبهه می جنگم، اگر شهیدم شدم افتخار کنید چون سعادتی بود که
نصیب من شد. نامه مرا به عنوان یادبود از من نگهداری کنید و بخوانید و پاره نکنید و برای من فاتحه بخوانید. به علی و حمزه بگویید اگر شهید شدم راه مرا ادامه دهند چون من زنده بودم، برادر آنها بودم و وقتی جای من معلوم شد در حمله برای شما نامه می نویسم. خداوند همه شما را حفظ کند و امام زمان یار و نگهدار شما باشد. به امید شهادتم و به امید دیدار تازه برگردم.
مادر عزیز و برادر عزیز آن روز می آمدم شما راضی نبودید، حالا چطور؟ آیا الآن هم می خواهید ناراضی باشید و من شهید شدم، بیایید راضی شوید و انشاء الله شهید شدم از شما شفاعت می کنم. حتماً موقعی که حمله شروع شد و اسیر می بردند من هستم و مرا در تلویزیون ببینید. انشاء الله با پیروزی بر می گردم، اگر برنگشتم شما هم مانند دیگران مادر و برادر شهید و بهشت را برای خود می خرید. اگر شهید شدم، مرا ببخش و مرا پیش قبر پدرم دفن کنید. این تنها وصیت من است. خداوند شما را توفیق دهد و امام عزیز را طول عمر.